۱۳۸۹ تیر ۲۷, یکشنبه

"به آرامی آغاز به مردن می‌كنی"

احمد شاملو

به آرامی آغاز به مردن می‌كنی
اگر سفر نكنی ،
اگر كتابی نخوانی ،
اگر به اصوات زندگی گوش ندهی ،
اگر از خودت قدردانی نكنی...


به آرامی آغاز به مردن می‌كنی ،
زمانی كه خودباوری را در خودت بكشی ،
وقتی نگذاری دیگران به تو كمك كنند...


به آرامی آغاز به مردن می‌كنی
اگر برده‏ عادات خود شوی ،
اگر همیشه از یك راه تكراری بروی ،
اگر روزمرّگی را تغییر ندهی ،
اگر رنگ‏های متفاوت به تن نكنی ،
یا اگر با افراد ناشناس صحبت نكنی...


تو به آرامی آغاز به مردن می‏كنی
اگر از شور و حرارت ،
از احساسات سركش ،
و از چیزهایی كه چشمانت را به درخشش وامی‌دارند ،
و ضربان قلبت را تندتر می‌كنند ،
دوری كنی...


تو به آرامی آغاز به مردن می‌كنی
اگر هنگامی كه با شغلت‌ یا عشقت شاد نیستی ، آن را عوض نكنی ،
اگر برای مطمئن در نامطمئن خطر نكنی ،
اگر ورای رویاها نروی ،
اگر به خودت اجازه ندهی ،
كه حداقل یك بار در تمام زندگیت
ورای مصلحت‌اندیشی بروی...

امروز زندگی را آغاز كن

امروز مخاطره كن

امروز كاری كن

نگذار كه به آرامی بمیری
شادی را فراموش نكن

مدرسه دولتی و ...

مدیر : خانم اگه میخوای اسم دخترت رو بنویسی باید صدو پنجاه هزار تومن

بریزی به حساب همیاری...

زن : مگه اینجا مدرسه دولتی نیست !؟

- اگه دولتی نبود که می گفتم یک میلیون تومن بریز!!زن : آقا آخه مدارس دولتی نباید شهریه بگیرن!- این که شهریه نیست اسمش همیاریه!

زن : اسمش هر چی هست.تلویزیون گفته به همه مدارس بخشنامه شده که مدارس

دولتی هیچگونه وجهی نمیتونن دریافت کنن!

- خب برو اسم بچت را تو تلویزیون بنویس!! اینقدر هم وقت منو نگیر...

زن : آقای مدیر من دوتا بچه یتیم دارم! آخه از کجا بیارم ؟!!

ـ خانم محترم! وقتی وارد اینجا شدی رو تابلوش نوشته بود یتیم خونه یا مدرسه؟!

آهای مستخدم،این خانم رو به بیرون راهنمایی کن!!

...

زن با چشمهای پر اشک منتظر اتوبوس واحد بود...

اتومبیل مدل بالائی ترمز کرد...

روزنامه ای که روی صندلی جا مانده بود رو برداشت و بهش خیره شد :

کمیته مبارز با فقر در جلسه امروز ...

ستاد مبارزه با بیسوادی ...

تیتر درشت بالای صفحه نوشته بود : با ۲۰۰۰۰۰ زن خیابانی چه می کنید !؟

زن با خودکاری که از کیفش بیرون آورده بود عدد را تصحیح کرد:

با ۲۰۰۰۰۱ زن خیابانی چه می کنید !؟

۱۳۸۹ تیر ۱۳, یکشنبه

استخدام بی سابقه همسر یکی از اعضای دفتر ریاست جمهوری در بیمارستان دولتی بانک ملی

علی رغم ابلاغ رسمی دولت در عدم استخدام افراد در سازمانها و ادارات دولتی تا 10 سال آینده , خبری که در هفته های اخیر در بیمارستان بانک ملی بین پرسنل کادری و قراردادی دهان به دهان می چرخد از استخدام رسمی و نه قراردادی همسر یکی از اعضای دفتر ریاست جمهوری بنام خانم میم بعنوان پزشک طی نامه رسمی دفتر ریاست جمهوری به ریاست بیمارستان بانک ملی است.

نامبرده که متولد 1362 است بدون گذراندن طرح پزشکی خود و با تماس تلفنی دفتر ریاست جمهوری به واحد گزینش بیمارستان مربوطه بدون گذراندن دوره گزینش در این بیمارستان استخدام گردید.لازم به ذکر است در پرونده استخدام نامبرده ادرس منزل و نام معرف کاملا خالی است.این موضوع در حالی محقق می شود که در چند ماه گذشته این بیمارستان دولتی بدلیل داشتن نیروی مازاد پزشکی اقدام به اخراج پارهای از پزشکان قراردادی خود , پس از 8 سال همکاری نمود.

با رفتن 150 پرسنل شرکت نفت مرکزی مشکل تهران حل نمی شود . بیخود مردم را آواره نکنید.

بدنبال ابلاغ بخشنامه دولت در خصوص خروج شرکتها از تهران در تاریخ 29 /2/1389 یکی از شرکتهایی که پرسنل دفتر مرکزی آن باید تهران را ترک کند شرکت نفت مرکزی می باشد.

http://www.tabnak.ir/fa/pages/?cid=99491

حال در این جا به شرح دلایل ناکارامدی این طرح می پردازیم:

باید به این نکته توجه داشت که شرکت نفت مرکزی شاید کلا 150 نفر پرسنل در تهران داشته باشدودر 19 استان مشغول فعالیت است با انتقال این شرکت به هر جای دیگر جز اختلال در کارهای مناطق وابسته و بازنشستگی افراد کاری وبا تجربه نیز هجوم برخی از افراد به مناطق شاهد چیز دیگری نیستیم وضمنا سبب بیکاری ده ها نفر از پرسنل قراردادی می شویم.

علاوه بر آن انتقال نفت مرکزی و فلات قاره از تهران میلیاردها تومان هزینه در بر دارد تا صرف ساختمان و زمین و مسکن و هیاب و ذهاب و ایجاد زیر ساخت ها نمایند از این گذشته این کار منجر به افزایش تورم در شهرها و مناطق هدف خواهد گردید .بهتر است این کار بصورت تدریجی و داوطلبانه و در چارچوب مصوبه هیئت دولت صورت گیرد.

آیا مسئولان محترم-دولتمردان- نمایندگان مردم در کرسی های دولتی هنگام تصمیم‌گیری برای خروج شرکتهای دولتی از تهران به موارد ذیل توجه داشته اند؟
1. آیا دروازه های تهران را بسته است؟ آیا دور تهران دیوار کشیده اند؟ یا خندق کنده شده؟
2. آیا جلوی مهاجرت روستائیان و اتباع خارجی (افغانی ها) به کلان شهر تهران گرفته شده است؟
3. هر ساله چند نفر به تهران مهاجرت می کنند؟
4. آیا مهاجرت شهرستانی هایی که عمدتاً قشر فاقد تحصیلات (زیر دیپلم یا حداکثر دیپلم) یا دانش فنی هستند و به همین علت در شهر خود امکان اشتغال نداشته اند، به تهران ممنوع است؟
5. آیا با ورود این جمعیت غیر مفید، شهر تهران رو به تعالی پیش خواهد رفت؟ یا بر معضلات افزوده می شود؟ این جمعیت اکثراً در جنوب شهر ساکن می شوند. کافیست نگاهی به صفحه حوادث روزنامه ها بیندازید تا ببینید که ریشه بیشتر حوادث ناخوشایند از جنوب شهر تهران می باشد.
6. آیا با انتقال تعدادی از کارکنان دولت (که عمدتاً تحصیلات بالای دیپلم دارند) به شهرستانها مشکل ازدحام جمعیت تهران حل می‌شود؟
7. آیا صرف خارج کردن تعداد محدودی از کارکنان دولت (که آن هم فقط یک بار عملی است) جلوی رشد بی رویه و جمعیت تهران را می گیرد؟
8. آیا انتقال شرکت با پرسنلی که عمدتاً اهل تهران هستند، همه پرسنل به شهرستانها مهاجرت خواهند کرد؟
الف_ اگر خیر، که با این کار زندگی و کاشانه مردم بیچاره از هم پاشیده می شود
.
ب _ اگر بلی، که با این کار به هدف اصلی خود یعنی "اشتغالزایی" در شهرستانها نخواهید رسید چرا که شرکت با پرسنلش منتقل شده و یکباره نیروی کار جذب نخواهد کرد. دیگر اینکه در وزارت نفت رسم بر اینست که پرسنل از طریق آزمون علمی استخدام شوند نه اینکه نیروهای بومی بدون تحصیلات و تخصص لازم (صرفاً برای ایجاد فرصت شغلی برای بومی ها) استخدام شوند
.
9. آیا به انتقال سطحی نگریسته شده است؟ یک شبه تصمیم گرفته شده؟ آیا مردم، می توانند فرزندان دانشگاهی یا شاغل در شرکتهای خصوصی و دولتی خود را در تهران جا بگذارند و خود بروند؟ این به متلاشی شدن زندگی کارمندان وزارت نفت کمک نمی کند؟
10. آیا خروج شرکتها و کارخانجات صنعتی (با توجه به تعداد بیشتر آنها) و تمرکز آنها در شهرستانها تاثیر بیشتری جهت خروج جمعیت از تهران و ایجاد اشتغالزایی در شهرستانها به طور دائمی تر نخواهد داشت؟ البته با در نظر گرفتن شرایط شاغلان و انتقال طولانی مدت به نحوی که لطمه ای به زندگی احدی وارد نشود.
در پایان لازم به ذکر است لازمه انتقال این است که ابتدا مقدمات و زمینه های لازم برای پرسنل فراهم شود چون در غیر این صورت مانند تمام طرحهای بدون کارشناسی گذشته با شکست مواجه خواهد شد
.

سایه آوارگی و اخراج بر بالای سر 200 نفر از پرسنل دفتر مرکزی شرکت پترو پارس

بدنبال ابلاغ بخشنامه دولت به شرکتهای تحت پوشش خود در تهران در ضرورت انتقال این دفاتر به شهرستانها , شرکت پتروپارس با ابلاغ این موضوع به 200 نفر از کارمندان و کارشناسان دفتر مرکزی خود (ساختمان سعادت آباد) رسما از انان خواست با توجه به تصمیم دولت ومدیران این شرکت در فروش ساختمان دفتر مرکزی و انتقال آن تا پایان تابستان به بوشهر , ان دسته از پرسنلی که مایل به کار در دفتر بوشهر نیستند بدنبال یافتن شغل دیگری باشند که این موضوع علاوه بر بروز مشکلات خانوادگی (با توجه به شاغل بودن زوجها و تحصیل فرزندان )منجر به افزایش قشر بی کار و بروز مشکلات دیگری در سطح شهر تهران می شود.

شركت پتروپارس توسط شركت سرمايه‌گذاري نفت و پيرو مصوبه شوراي عالي اقتصاد درتاريخ 15/10/1376 مبني بر واگذاري اجراي طرح توسعه فاز 1 پارس جنوبي به يك شركت پيمانكارعمومي با سرمايه ايراني به روش بيع متقابل، در 7 بهمن 1376 به ثبت رسيد. سپس شعبه شركت پتروپارس در 19/8/1377 به شماره ثبت 2213 در ايران ثبت گرديد. در حال حاضر 100 درصد سهام شركت پتروپارس متعلق به شركت نيكو از شركت‌هاي وابسته به شركت ملي نفت ايران مي‌باشد.

پس از اجراي موفقيت‌آميز پروژه فاز يك, شركت پتروپارس در مناقصات پروژه فازهاي 4و 5 و پس از آن پروژه فازهاي 6.7و8 شركت كرد. پروژه هاي مذكور به سببب پيشنهاد فني مطلوب و قيمت مناسب پتروپارس بر عهده اين شركت قرارگرفت. در حال حاضر اين پروژه‌ها انجام گردید و محصولات آن به بازارهاي داخلي و بين‌المللي فرستاده می شود. شركت پتروپارس هم‌اكنون در دو پروژه ديگر به نام‌هاي فاز 12 و كمربند نفتي اورينكو ونزوئلا نيز فعاليت مي‌نمايد.

۱۳۸۹ خرداد ۱۹, چهارشنبه

توپولوف روسی پرواز شماره 914 ایران ایر تور از تهران به آبادان دیشب نزدیک بود 150 نفر را به کام مرگ بفرستد

شرح حادثه از زبان یکی از مسافرین:پرواز شماره 914 هواپیمایی ایران ایر تور با هواپیمای توپولوف روسی ساعت 21 با 15 دقیقه تهران را به مقصد آبادان ترک کرد. این هواپیما تا لحظه فرود در فرودگاه آبادان هیچ مشکل خاصی نداشت ولی در زمان فرود همزمان با تماس یکی از چرخها با باند هواپیما طرف دیگر هواپیما از زمین بلند شد که با تیز بینی و دقت خلبان, هواپیما سریعا اوج گرفت . پس از طی شدن این لحظات خلبان اعلام می کند که بدلیل شرایط بد آب و هوایی آبادان مجددا قادر به فرود در آبادان نیست و به تهران بر می گردیم.ولیکن پس از اعتراضهای ادامه دار مسافرین به مهمانداران , سرمهماندار اعلام کرد که بدلیل نقض فنی سیستم سوخت موتور هواپیما و احتمال وقوع آتش سوزی در حین فرود و همچنین لزوم خالی بودن باک در حین فرود جهت کاهش ریسک و مهیا بودن امکانات مهار آتش این فرود در تهران انجام می شود .ایشان در ادامه این نکته را هم ذکر کرد که قبل از پرواز هواپیما مشکل کوچکی درقسمت سوخت در تهران وجود داشته است که با تایید کادر تعمیرات مهرآباد مقرر شده بود که پس از مراجعت هواپیما مشکل مذکور در تهران رفع شود حال انکه این مشکل در زمان فرود در آبادان حاد می گردد.

سپس در زمان برگشت هواپیما که همراه با تکان لرزشی مدام همراه بود بدرخواست خدمه پرواز تمامی مسافرین انتهایی هواپیما به سمت جلو هدایت شده بطوریکه عدهای بطور نشسته روی کف هواپیما قرار گرفتند و همزمان با فرود نیز تعداد زیادی ماشین آتش نشانی نیز در باند مشاهده شد وپس از فرود موفقیت آمیز هواپیما در ساعت 12 نیمه شب و خاموش شدن موتورها و بدنبال اعتراضهای عدهای از مسافرین در عدم خروج از هواپیما تا مهیا شدن هواپیمای جدید , گارد ویژه حراست مهرآباد با تهدید و ارعاب مسافرین را از هواپیما تخلیه و در نهایت این پرواز باطل اعلام شد.

۱۳۸۹ خرداد ۲, یکشنبه

پروژه پالایشگاه ستاره خلیج فارس( به منظور خودکفایی از واردات بنزین) علی رغم هیاهوی تبلیغاتی رسانه های دولتی ، هنوز اندر خم تامین منابع مالی است.

احداث پالایشگاه ستاره خلیج فارس به عنوان یکی از طرح‌ها و راهکارهای مورد تأیید کارشناسان و فعالان عرصه انرژی از جمله طرح‌های در دستور اقدام است که محقق کردن آن به دلیل کسری اعتبار با اما و اگرهای فراوانی مواجه است بطوریکه طبعات نقدینگی منفی اجرای این پروژه علاوه بر تاخیر در اجرای پروژه باعت بیکار شدن تقریبی 70 نفر از پرسنل شرکت مهندسی مشاور بینا بعنوان بازوی مهندسی این طرح در طی 6 ماه اخیر گردید.

البته در خصوص عدم حصول موفقيت‌هاي لحاظ شده در برنامه اجرايي پروژه ستاره خليج فارس، نمي‌توان شخص خاصي را مورد اتهام قرار داد اما متوليان دولتي و سهامداران پروژه به بهانه‌‌هاي مخلتف پرداخت هزینه های ماهانه خود به دست‌اندركاران اجرايي پروژه را تأمين نكرده و عقب مي‌اندازند. عدم احداث پالايشگاه‌هاي توليد فرآورده‌هاي نفتي طي 30 سال بعد از پيروزي انقلاب از جلمه نقيصه‌هايي است كه مطالب فوق را تأييد مي‌كند.


پالایشگاه ستاره خلیج فارس نخستین پالایشگاه طراحی شده بر اساس خوراک میعانات گازی با ظرفیت360 هزار بشکه در روز است که بر اساس برآوردهای صورت گرفته در دولت نهم باید تا سال 1390 به مرحله بهره‌‌برداری می‌رسید و ایران را از واردات بنزین خود کفا کند.

درحالی دست‌اندر‌کاران و مسئولان بخش نفتی کشور از رشد 35درصدی پالایشگاه مزبور، رشد 50 درصد خط اشتغال خوراک پالایشگاه و بهره‌برداری از آن تا تیرماه سال آتی خبر می‌دهند که عملیات‌های صورت گرفته تنها در قالب زیرسازی احداث بخشی از پالایشگاه خلاصه می‌شود
برای احداث پالایشگاه ستاره خلیج فارس از طرف دولت دو میلیارد و 600 میلیون یورو اعتبار تخصیص یافته است ( به اذعان مدیر عامل این پالایشگاه " محمد اسماعیل کراچیان " ) اما تا کنون تنها 700 ملیون یورو به این منظور در پالایشگاه مزبور هزینه شده است که این مبلغ تنها بخشی از هزینه های پرسنلی شرکتهای پیمانکار و مشاورین (حدود 20 شرکت)را پوشش می دهد و شامل هزینه های خدمات مهندسی طرح و اجرا نمی شود بطوریکه اغلب پیمانکاران و مشاوران چند ماهی است که قادر به پرداخت کلیه مطالبات پرسنلی خود نمی باشند و با مشکلات عدیده مالی و کارگری و از دست دادن نیروی کار آمد فنی دست به گریبان هستند که این عامل خود تاثیر مستقیمی روی روند و زمان جرایی پروژه مذکور گذاشته است .

(البته لازم به ذکر است بیشتر این پول بنابه گفته پیمانکاران صرف زیرسازی، احداث چهاردیواری و سردر این پالایشگاه شده است.)
طی برآوردهای صورت گرفته توسط پیمانکاران و مهندسین مشاور طرح و آنچه که در معرض دید عموم قرار دارد به نظر نمی‌رسد دولت دهم بتواند تا سال 90 و حتی 92 پالایشگاه مزبور را به مرحله بهره‌برداری برسانند.

درباره پالایشگاه ستاره خلیج فارس

پالایشگاه میعانات گازی ستاره خلیج فارس به عنوان نخستین پالایشگاه طراحی شده بر اساس خوراک میعانات گازی با ظرفیت ۳۶۰ هزار بشکه در روز شامل واحدهای تقطیر، تصفیه گازمایع، تبدیل کاتالیستی، تصفیه نفتا، ایزومریزاسیون، تصفیه نفت سفید و نفت گاز با هدف تولید بنزین، گازوئیل، گاز مایع و سوخت جت در کنار پالایشگاه فعلی بندرعباس در حال ساخت است. خوراک مورد نیاز این پالایشگاه از طریق یک خط لوله به طول بیش از ۴۸۵ کیلومتر از پالایشگاه‌های گازی عسلویه تامین خواهد شد.

ساخت این پالایشگاه با ۷۰۰ هکتار مساحت از سال ۱۳۸۶ آغاز شده‌است و با هدف تولید روزانه ۳۵ میلیون لیتر بنزین و ۱۳ میلیون لیتر گازوئیل و ۱۹ هزار بشکه ال.پی.جی (گاز مایع) و با رعایت استانداردهای زیست محیطی و بر اساس الزامات روز اروپا در سال ۱۳۹۰ به بهره برداری خواهد رسید.

سهامداران عمده این پروژه شرکت ملی پالایش و پخش و شستا (شرکت سرمایه گذاری تامین اجتماعی)و صندوق بازنشستگی صنعت نفت و شرکت اندونزیایی اس پی سی می باشد

پالایشگاه ستاره خلیج فارس توسط کنسرسیومی متشکل از شرکت مهندسین مشاور بینا و شرکت تهران جنوب در حال ساخت است و در حال حاضر 35 درصد پیشرفت فیزیکی دارد.

۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۲, چهارشنبه

آقای شمقدری از کارگردانی تا اقتدارگری

سخنان گهر بارتان را از صدا وسیما دیدم وشنیدم از اینکه گفته بودی ابتذال در سینمای ما از 12 سال پیش شروع شده است و از عزم آن معاونت در ممنوع الکار کردن کارگردانانی که نیمه سیاه جامعه ایران را به تصویر بکشند برایم بسیار تعجب انگیز بود.

جناب آفای شمقدری عملکرد غیر تخصصی و امنیتی و تحجر آمیز و نابخردانه دولت نهم و دهم بود که باعث ورود ابتذال( به گفته خودتان) به حوزه سینما گردید.

وقتیکه در دولت نهم پای کارگردانان و بازیگران و تهیه کنندگان را همراه با تهدید و توهین به اداره اماکن و بازداشتگاههای مربوطه باز کردید و با عملکرد غیر مسوولانه و بچه گانه و سر خود همراه با وضع قوانین و مقررات غیر تخصصی و دید امنیتی به حوزه سینما باعث خانه نشین شدن اکثر کارگردانان و تهیه کنندگان صا حب سبک سینمای ایران شدید و وقتیکه فیلمنامه هایی را که در نفی و نقد پلیدیهای جامعه نوشته شده بود را از دم تیغ سانسور گذراندید و انها را رد کردید و وقتیکه برای اولین بار در تاریخ ایران کارگردان جهانی را به زندان انداختید .باید فکر می کردید که این عملکردها باعث سقوط و تنزل جایگاه و کیفیت سینمای ایران می شود.

آقای شمقدری چرا حاتمی کیا و مجیدی و تبریزی دیگر هر سال فیلم نمی سازند سینمای اینها که مبتذل نبود.

وقتی که مسیر صحیح سینمای نو اندیش و منتقد حکومت و جامعه را بستید , طبیعی است که کارگردانان به سمت تولید فیلمهای نازل و تجاری با موضوعات کمدی و فیلم فارسی می روند.اینها همه نتیجه عملکرد غلط دولت نهم ودهم است که با انتصاب شما (تنها به خاطر ساخت فیلم تبلیغاتی آقای احمدی نژاد)به این معاونت رو به نابودی بیشتر سینمای ایران می رود.

ادبیات کلامی شما (با تهدید به ممنوع الکار کردن کارگردانان) نشان از دیکتاتوری در عرصه فرهنگی می دهد که در فرهنگ ما هیچ جایی ندارد.همانطور که گفتید می خواهید با کارگردانانی که فیلمهای سیاه از ایران می سازد مبارزه کنید . این عمل شما در واقع چشم بستن به حقایق تلخ و سیاه جامعه ماست و نشان دادن جامعه ما خلاف واقعیت است (مشابه عملکرد صدا وسیما). جامعه ما نه سپید و گل و بلبل که خاکستری و کمی سیاه است (که اوج انرا در سال 88 دیدیم) .دستور شما درممنوعیت نشان دادن وجه سیاه جامعه نشان از تفکر دیکتاتور منش شما نسبت به سینما است حال ان که تعالی سینما در فراهم اوردن قوانین و مقررات و امکانات و امنیت کاری سینما گر است نه تهدید او.

اگر شما از اعتراض یکی دو نفر در اسپانیا به رایزن فرهنگی نگران هستید حتما چشم خود را بر تحسین های سایر سینماگران و منتقدان و مخاطبان فیلمهای ایرانی در سراسر دنیا بسته اید و دنیا را تنها از دید نظر تنگ همان دکتر خارج نشین و معترض می بینید .

آقای شمقدری زندان زنان تنها جزیی از واقعیت انکار ناپذیر جامعه ماست چه بخواهید چه نخواهید .تفکر بسته و اقتدارگرایانه شما در اصلاح دستوری و برخوردی شما با این سینما منجر به سقوط بیشتر سینمای ایران خواهد شد.

تاملی در باب اتهامات اعدام شدگان اخیر

لیست اتهامات وارده به اعدام شدگان اخیر را در سایت دولتی برنا خواندم (http://www.bornanews.ir/prtgny9x.ak9ut4prra.html)

نکاتی به ذهنم رسید که به نظرم جالب رسید :تمامی موارد بیان شده در گزارش برنا بر اساس اقرار متهمین است که در ابتدا نمی پذیرند ولی در انتها اقرار میکنند وبا توجه به روشهای اقرار گیری در زندانها( که همه میدانیم چگونه است )و عدم اثبات وجود خارجی اکثر نامهای ذکر شده , این اقرار ها در دادگاهای بی طرف کاملا رد می شود همانطور که متهمین در کلیه سخنان بعدی شان با وکلا و خانواده شان بر رد اتهامات و اقراریات آن پافشاری میکنند . و نکته دیگر تصادفی پیدا شدن این مواد منفجرهها است که بیشتر شبیه فیلم فارسی است (مظنون شدن به اشخاصی در کنار ماشین پیکان پارک شده در خیابان) و یا نام بردن از ماهواره بعنوان ابزار کمک تروریستی و دیگر اینکه هیچ پولی که مدعی پرداخت به متهمین است در پرونده ضمیمه نشده است و اینکه تنها منبع تایید عضویت نامبردگان در پ ک ک تنها نامبردن از نامشان دروب سایت پ ک ک است که بسیار تمسخر آمیز است و ادله قوی (با توجه به امکان هک وب سایت مذکور) تلقی نمی شود .سوال دیگر اینکه چطور روزانه این قدر مواد مخدر و کالای قاچاق به آسانی وارد تهران میشود ولی چند کیلو مواد منفجره نمی تواند به درو از چشم ماموران وارد تهران شود. خلاص, پرونده بیشتر شبیه سناریوی فلیمهای پلیسی صدا و سیما است تا واقعیت و تمامی ان بر گرفته از نظرات دادستان است و هیچگونه سخنی از دفاعیات متهمین دررد اتهامات و چگونگی دادرسی ذکر نشده است. که این خود نشان دهنده نا عادلانه بودن محاکمات دارد.

۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۱, سه‌شنبه

تسلیت به مسئولان صدا و سیما، روایتی از همایش چهره های ماندگار مهندسی ایران

چند ماه پیش خانمی از طرف شرکت . . . به شرکت زنگ زد و به من برای این که به عنوان چهره ماندگار مهندسی انتخاب شدم تبریک گفت. گفت که آن شرکت به عنوان برگزارکننده همایش بوده و همایش اول اردیبهشت 89 با حضور مقامات دولتی در سالن همایشهای صدا و سیما برگزار می شود و نهایتا این که فرمهایی را فکس کرد که در آن اطلاعات شخصی و سابقه کاری و اطلاعات شرکت خواسته شده بود که آنها را پر کرده و برایشان فرستادیم.

چندی بعد دوباره تماس گرفتند و گفتند اگر بخواهید عکس و مشخصات و سابقه کاریتان در کتاب چهره های ماندگار چاپ شود فلان قدر بدهید اگر بخواهید در حین سخنرانی سخنرانان، مشخصات و تبلیغات شرکتتان روی اسکرین نمایش داده شود بهمان قدر و اگر مجری مراسم از شما تقدیر کند فلان قدر و نهایتا اگر بخواهید به عنوان چهره ماندگار روی سن رفته و تندیس بگیرید . . . ریال بدهید. من هم با گفتن این که باید در هیات مدیره مطرح کنم آنها را به بعد موکول کردم و با بچه های هیات مدیره هم روی این موضوع خندیدیم اما فکر کردیم همایش دولتی است ولی این شرکت برگزارکننده دارد شیطانی می کند. بعدا هم چند بار از طرف آن شرکت تماس گرفتند و ترغیب کردند که این کتابچه در کشور پخش می شود و هر بار هم پاسخ دادم که هیات مدیره با هزینه تبلیغات مخالفت کرده تا این که هفته پیش کارت شرکت در مراسم به علاوه کارت مجوز حراست صدا و سیما برای ورود به مراسم برایمان پست شد و نهایتا روز چهارشنبه به آنجا رفتیم.

شما تندیس داشتید؟

در ورودی سالن دختر خانمی پشت میز بود و جلویش تعدادی کارت همایش بود که معمولا در سمینارها برای نصب روی سینه یا به صورت گردن آویز به شرکت کنندگان داده می شود. کارت ورودم را به وی نشان دادم و کارت گردن آویز خودم را خواستم که گفت: “شما تندیس داشتید؟” گفتم نه و گفت که فقط برای آنها که تندیس داشتند صادر شده.

کتابچه ای هم به شرکت کنندگان دادند با عنوان چهره های ماندگار مهندسی ایران که بیشتر از خنده گریه آور بود. تقریبا هر صفحه به یک چهره ماندگار اختصاص داده شده بود (البته با پول) که شامل نام، مدرک تحصیلی و سوابق کاری بود. اکثرشان مدیران پیمانکاران شهرستانی بودند بعضی از آنها مدرک تحصیلیشان دیپلم بود که در چندین سال قبل شرکت تشکیل داده بودند و در میان این چهره های ماندگار مهندسی ایران جوان متولد دهه شصت نیز به چشم می خورد.

میهمانان نیمه دولتی مراسم نیز اقای مهندس باهنر و مهندس مقیمی رییس کمیسیون عمران مجلس و معاون وزیر راه بودند. اواخر زمان اهدای جوایز، یک آقای مهندس مسن از خوزستان که ظاهرا از اصل ماجرا بیخبر بود با اعتراض روی سن رفت و به مهندس باهنر برای این که به هیچ چهره ماندگاری از خوزستان تندیس داده نشد اعتراض کرد او هم این بنده خدا را به برگزار کننده همایش در ردیف جلو ارجاع داد. برگزارکننده همایش هم توجیه دروغی کرد که ما با ارگان مربوطه مکاتبه کردیم جواب ندادند!!!!

مهندس بیچاره چنان از اینکه به خوزستان توهین شده عصبانی شده بود که با صدای بلند مجلس را به هم زد و در حالی که کتاب را بلند کرده بود به برگزارکننده همایش گفت بزنم زمین؟ بزنم زمین؟ بعد هم با عصبانیت در حالی که غرغر می کرد و از سالن بیرون می رفت در بالای سالن کتاب را جلوی همه محکم به زمین کوبید. شرکت کننده دیگری نیز با کتاب به جلوی سالن آمد و کتاب را باز کرده و به مهندس باهنر گفت من فقط این را به شما نشان می دهم که این آقایی که به عنوان چهره ماندگار در اینجا ثبت شده مدرکش دیپلم است و آن یکی متولد 1366 است.

آخرش هم من بعد از پایان سخنرانی رییس کمیسیون عمران مجلس رفتم و به او گفتم که متاسفم که یک کشور 70 میلیونی کسی می تواند این چنین همه را سر کار بگذارد و با گرفتن پول آدمها را چهره ماندگار مهندسی کند. از او پرسیدم بانی همایش چه کسی بود؟ آیا وزارت نیرو بود یا معاونت برنامه ریزی ریاست جمهوری یا وزارت نیرو یا بالاخره کی چرا نماینده ای از جانب آنها در جلسه نبود. من نمیدانم آیا واقعا همین شرکت خودش سالن کرایه کرده و هزینه مراسم به علاوه سودش را هم از شرکت کنندگان یا به عبارتی این چهره های ماندگار مهندسی دریافت کرده است؟ یعنی می شود در یک کشور با این همه دستگاههای عریض و طویل پلیس و اطلاعات یک چنین کاری کرد؟.

جالب است که این چهره های ماندگار که اکثرا از اهالی جنوب و غرب کشور بودند بعد از گرفتن تندیس از دست مهندس باهنر کنار آنها می ایستادند و عکسی برای ثبت در تاریخ هم می گرفتند.

با بغل دستی ام در مراسم صحبت می کردیم که آدم به همه جایزه هایی که در تلویزیون به افراد داده می شود شک می کند که نکند پشتش همین باشد.

واقعا که این مملکت را خدا نگه می دارد وگرنه مملکتی با این همه ناراستی و دروغ چگونه می تواند سر پا بایستد؟ من نمیدانم آیا مهندس باهنر یا رییس کمیسیون عمران مجلس قبلا چک نکرده بودند که برگزار کننده همایش کیست و بانی چه کسی است دبیرخانه همایش در کدام نهاد مستقر بوده و این ها با چه معیارهایی انتخاب شده اند.

به هر حال ضمن تاسف برای اساتیدی که درس مهندسی به ما دادند و ضمن خجالت از اساتیدی مانند مهندس علی اکبر معین فر یا قالیبافیان یا علی کاوه به آقایان صدا و سیما بروز این واقعه را تسلیت می گویم. واقعا اگر در این مملکت که چنین کارهایی می کنند روزها که به سر کار می رویم کلاه از سرمان برنمیدارند و لباس از تنمان بیرون نمی کنند باید شبها دو رکعت نماز شکرانه بجای بیاوریم.

خدا بخیر کند

داستان "آقا نور"اولين روضه خوان دوره‌ ای تهران




سلسله يادداشت هائی كه می خوانيد از دو كتاب خاطرات دكترعباس منظرپور از جنوبی ترين بخش ها و خيابان های تهران برگرفته شده است كه در تهران انتشار يافته است.

اولين روضه خوانی كه روضه " دوره ای” را در تهران مرسوم كرد "آقانور" بود. پيری او را به ياد می آورم. قدی كوتاه، كمی چاق، محاسنی خيلی بلند و مثل برف سفيد داشت. عمامه اش مشكی و لباس معمولی روحانی به تن می كرد. مردم می گفتند نور از"آقا" می تراود.

هيچكس نام واقعی او را نمی دانست. مردم خيلی به او اعتقاد داشتند. تا پيش از "آقانور" روضه ها معمولا يا در ايام عزاداری و يا به مناسبت "نذر" وامثال آن خوانده می شد و اين "آقانور" بود كه "روضه" را تابع نظم و قانون كرد. خيلی "مجلس" داشت و به همين مناسبت روضه هايش بسيار كوتاه (تقريبا 2 تا 5 دقيقه) بود. مردم به همين هم راضی بودند و صرف حضور"آقانور" را در خانه خود، باعث سلامتی و خوش بختی می دانستند. به محض اين كه روی صندلی (به جای منبر) می نشست يك استكان چای يا "قنداق" به دستش می دادند و استكان را دهان می برد و لب خود را با آن آشنا می كرد و گاهی چند قطره ای از آن را می نوشيد و بقيه را پس می داد. همسايه ها و بيمارداران هر يك مقداری از چای يا قنداق "آقا" را برای سلامتی بيمار خود همراه می بردند.

آقا نور با "الاغ" حركت می كرد و هميشه يك نفر دنبالش بود. همراه او را "پامنبری” می ناميدند. چون به غير از اين كه از الاغ "آقا" نگهداری می كرد، بعضی اوقات در داخل مجلس "پای منبر" آقا" هم می ايستاد و بعضی مرثيه ها را دو صدائی با هم می خواندند. همين "پامنبر" خوان ها بودند كه پس از چندی خود "روضه خوان" می شدند و يكی از آن ها همسايه ديوار به ديوار ما بود كه 7- 6 سالی هم از من بزرگ تر بود. الاغ "آقا" خيلی خوب خورده و پرورده و در ضمن نا آرام و "چموش" بود. علت ناراضتی حيوان هم اين بود كه كسانی موهای بدن حيوان را می كندند و داخل مخمل سبز می گذاشتند و پس از دوختن، آنرا برای "رفع چشم زخم" به گردن اطفالشان می آويختند و چون حيوان از كندن موهای بدنش ناراحت بود، كسانی و بخصوص بچه هايی را كه به او نزديك می شدند "گاز" می گرفت! يكی از اين بچه ها خواهر كوچك من بود كه خيلی هم بچه ناآرامی بود. الاغ شكم او را به دندان گرفته بود و با صدای فرياد بچه به كوچه دويديم و با زحمت او را از دندان حيوان نجات داديم و هنوز پس از حدود 60 سال، جای دندان الاغ روی پوست شكم او پيداست!

باری، كار "آقانور" خيلی "سكه" بود. غير از خانه های شهری، باغ و ساختمانی در "زرگنده" داشت كه به آلمان ها اجاره داده بود.( پيش از جنگ بين الملل دوم). آن موقع آلمان ها خيلی در ايران بودند و در زمينه صنعت و تجارت بسيار فعال بودند و معلوم است در كارهای سياسی و تبليغاتی به همچنين. روز دوازدهم هر ماه "قمری” منزل ما روضه بود و "آقا نور" هم دعوت داشت. يك بار در اوائل سال 1320 آقا نور پيش از شروع روضه مطلبی به اين مضمون گفت:

اين "هيتلر" كه در آلمان پيدا شده "هيت لر" است. از "لرستان" رفته و سيد هم هست. نايب امام زمان است و ماموريت دار همه دنيا را فتح كند و به "حضرت" تحويل بدهد.

البته، اينها مطلبی بود كه "آقانور" می گفت و هيچكس در صحت آن شك نداشت. مدتی گذشت و "متفقين" ايران را اشغال كردند و آلمان ها از كشور اخراج گشتند و ساختمان رزگنده "آقانور" به انگليس ها اجاره داده شد و مدت كمی پس از اشغال ايران، روزی را به ياد می آورم كه "آقانور" همانطور كه در خيابان ها و كوچه ها سوار بر الاغ به مجالس خود می رفت ( و معلوم است در مجالس نيز) با صدای بلند اعلام می كرد كه : شب جمعه آينده، زلزله شديدی در تهران بوقوع می پيوندد و فقط كسانی كه به امام زاده ها و اماكن مقدس پناه ببرند در امان خواهند بود.

معلوم است كه آن شب، تهران به كلی تخليه شد. ما هم با خانواده و با "گاری” به شاه عبدالعظيم رفتيم و علت آن بود كه "ماشين دودی” به قدری شلوغ شده بود كه مادرم ترسيد ما زير دست و پا له شويم. با اين حال بعضی از اشخاص كه نتوانستند از شهر خارج شوند و به امام زاده ها بروند در وسط خيابان ها خوابيدند.

آن شب زلزله نيامد ولی ماه بعد كه "آقا نور" برای روضه به خانه ما آمد بدون اين كه كسی علت نيامدن زلزله را بپرسد خودش گفت: حضرت به خواب كسی آمده و پيغام داده كه چون معلوم شد مردم خيلی مومن و با عقيده هستند، دستور دادم زلزله نيايد. البته اين را هم همه باور كردند. فقط پدرم كه "درويش" هم بود می گفت: انگليسی ها می خواستند ميزان نادانی ما را امتحان كنند كه با اين ترتيب به مقصود خود رسيدند!

هيچكس حرف پدرم را باور نكرد و پای دشمنی "تاريخ" درويش ها با روحانيون گذاشتند. وقتی آقا نور مرد، در حقيقت تهران عزادار و تعطيل شد!

پدیده مهاجرت ایرانیان

متاسفانه پدیده مهاجرت و یا به اصطلاح پدیده فرار مغزها چند سالی است که در کشور ما بسیار پررنگ شده و روز به روز بر تعداد دفاتر مهاجرتی برای ایرانیان چه در داخل کشور و چه در خارج کشور افزوده میشود .
مهاجرت به کانادا و استرالیا اخذ گرین کارت سرمایه گذاری ایالات متحده آمریکا خرید ملک در قبرس اروپایی دبی و آنتالیا ثبت شرکت در مالزی اسپانیا و چک تحصیل در انگلستان ایرلند جنوبی و هند و ... تبلیغات بسیار آشنایی است که روزانه آنها را بارها و بارها میشنویم .
نتیجه این تبلیغات دو حالت عمده دارد : 1 - منجر به کلاهبرداری از متقاضیان مهاجرت و وارد شدن خسارت مادی و معنوی برای هموطنان میشود 2 - در حالت مثبت خروج افراد متخصص و سرمایه های آنها از داخل کشور میشود .
باید به این نکته توجه داشت که اکثریت قاطع ایرانیانی که از کشور مهاجرت میکنند از افراد تحصیلکرده و متخصص و متمول هستند که مهاجرت آنها باعث انتقال تخصص و سرمایه آنها از داخل به خارج میشود .
به چند مثال بسیار ساده توجه کنید :
بر طبق یکی از محاسبات دانشگاه ام آی تی ایرانیان مقیم آمریکا، تحصیلکرده ترین گروه نژادی در کشور آمریکا محسوب می‌شوند.
این گروه مهاجر ۵۰٪ بالاتر از حد میانگین جامعه در ایالات متحده درآمد کسب می‌کنند و از گروه‌های موفق جامعه آمریکا محسوب می‌گردند. بگفته برخی منابع، سهم ايرانيان در اقتصاد ايالات متحده ۴۰۰ ميليارد دلار است.
بر طبق اداره آمار آمریکا در سرشماری سال ۲۰۰۰، نزدیک به ۲۷٪ ایرانیان آمریکایی دارای مدرک کارشناسی ارشد به بالا بودند، که این میزان در میان گروه‌های مهاجر آمریکایی دارای رتبه نخست است. و بیش از ۵۶٪ ایرانیان مقیم آمریکا دارای مدرک کارشناسی می‌باشند، که در میان ۶۷ گروه مهاجر آمریکا دارای رتبه دوم است
بسیاری از ایرانیان آمریکا در سطوح شهری و در محل زندگی خود حضوری بسیار فعال داشته‌اند.
ایرانیان آمریکایی در مقام والایی مثل معاونت وزیر در دولت ایالات متحده هم خدمت نموده‌اند

در سال ۲۰۰۶ در تگزاس، یک زوج ایرانی مقیم هیوستون ۱۰ میلیون دلار به مرکز سرطان ام دی اندرسون دانشگاه تگزاس اهدا نمودند
در سال ۲۰۰۴، یک زوج دیگر ایرانی با اهدای ۱۵ میلیون دلار، مرکز پژوهشهای سلول‌های بنیادین را در دانشگاه کرنل تاسیس نمودند.
در لس آنجلس دانشگاه جنوب کالیفرنیا نیز در سال ۲۰۰۷ دریافت کننده اهدای ۱۷ میلیون دلاری یک مهندس ایرانی بود
دانشگاه کالیفرنیا در ایرواین هدیه‌ای ۳۰ میلیون دلاری از یک ایرانی دریافت نمود
در سانفرانسیسکو، دانشگاه ایالتی سان فرانسیسکو بزرگ‌ترین هدیه خود را از یک زوج دیگر ایرانی بمبلغ ۱۰ میلیون دلار دریافت کرد
در شیکاگو بیمارستانی دریافت کننده هدیه ۴ میلیون دلاری از یک ایرانی خیر بود
دانشگاه ایالتی پورتلند حتی به پاس هدیه ۸ میلیون دلاری از یک دکتر ایرانی ، دانشکده مهندسی خود را بنام او گردانید
بورلی هیلز شهری است بسیار اشرافی و گران‌قیمت در غرب کلانشهر لس آنجلس که گران‌ترین و اشرافی‌ترین خانه‌های شهر لس آنجلس در آن قرار دارد.
خانه‌ بسیاری از معروفترین و مشهورترین بازیگران سینمای هالیوود، خوانندگان و دیگر هنرمندان آمریکایی در آنجا قرار دارد.
بسیاری از ایرانیان متمول مهاجر مقیم لس آنجلس در شهر بورلی هیلز زندگی می‌کنند و بیش از ۶۰٪ املاک در این شهر از آن ایرانیان است
ایرانیان مقیم شهر لس آنجلس دارای امکانات وسیع مالی و تبلیغاتی هستند، و جمعین آنها از پانصد نا هشتصد هزار نفر تخمین زده میشود
تکزاس دارای جمعیت زیادی ایرانی‌تبار و فارسی‌زبان است
خیابانی در هیوستون تگزاس بروایتی قریب ۷۰۰۰۰ ایرانی و یا ایرانی-تبار دارد
پس از ایرانیها، عرب‌های سوری و پاکستانی‌ها بازار سرمایه را در دبی دست دارند.
و ... ... ...
ادامه دارد
احمد رضا دلیران فیروز کارشناس حسابداری

۱۳۸۹ فروردین ۳۰, دوشنبه

حقوق شهروندی گم شده در فرودگاه اهواز

در تاریخ 6 فروردین 1389 در فرودگاه اهواز در حین سوار شدن به هواپیما جهت عزیمت به تهران با ایران ایر به صحنه تاسف باری در بازرسی قبل از سوار شدن برخورد کردم.

پس از گرفتن کارت پرواز واحراز هویت در حین عبور از گیت حفاظت سپاه بحث و جدل زن جوانی با کادر حفاظت سپاه فرودگاه اهواز نظرم را جلب کرد.گویا در کیف دستی این خانم hard disk portable شخصی اش بود که انان می خواستند محتویات انرا بازرسی و بررسی کنند . ولی آن خانم جوان با عنوان اینکه این حافظه شامل عکسها و فیلم خانوادگی و جزو مدارک کاملا شخصی می باشد و از دادن آن جهت بازبینی بدون مجوز قاضی خودداری می کرد و متقابلا نیز نیروی گارد سپاه نیز از سوار شدن ایشان به هواپیما جلوگیری می کردند. و در پایان زن جوان گفت که حاضر است از پرواز بگذرد ولی حافظه زا جهت بازبینی در اختیارشان نمیدهد وبا پاره کردن کارت پرواز از گیت بازرسی به سالن ورودی فرودگاه برگشت. لازم به ذکر است عمل ایشان که نوعی دفاع از حق شهروندی بود نگاههای تحسین بر انگیز سایر مسافران را نیز به همراه داشت .

ماجرای اتومبیلهای تویوتای موجود در انبارهای گمرک بندر عباس

اگر تا کنون گذرتان به گمرک بندر شهید رجایی بندر عباس بیفتد در انبارهای رو باز ان شاهد حدود 700 عدد خودروی تویوتای وارداتی سال 2009 و 2008 خواهید بود که زیر انبوهی از خاک آرمیده اند .این خودروها که با وام و اعتبار اسنادی بانک اقتصاد نوین وارد شده است بدلیل اختلاف مالی بانک و ایرتویا حدود یک سالی است که در زیر افتاب سوزان بندر عباس خاک می خورد. حال باتوجه به ارزس تقریبی حدود 15 میلیارد تومانی این خودروها (از وام بانک اقتصاد نوین) معطل ماندن بی مورد آنان در گمرک وکاهش روز افزون ارزش انان جای بسیار تعجب و شگفتی دارد.

فساد مالی و اداری در گمرک بندر عباس

خبری که در اخبار قبل از عید در سایتهای خبری گم شد خبر دستگیری 15 الی 20 نفر از کارمندان و پرسنل و مدیران میانی گمرک شهید رجایی اعم از ارزیاب و مسوول انبار و ... بود .این اشخاص که عمدتا وابسته به یک تفکر سیاسی کشور ودر چند سال اخیر استخدام شده بودند بطور متوسط 2 الی 3 ملیارد تومان در این چند سال رشوه گرفته بودند و پول انرا در حساب کودکان خردسال و یا همسرانشان پس انداز کرده بودند.بطوریکه کانتینر لوازم کامپیوتر بعنوان تجهیزات صنعت نفت وارد شده است و یا البسه و پوشاک بعنوان لوازم دست دوم صنعتیو با تعرفه کمتر اظهار و ترخیص می گردید. لازم به ذکر است در شهریور سال 88 نیزحدود 20 نفر دیگر نیز با همین جرم در گمرک بندر عباس دستگیر شده بودند. حال پیدا کنید میزان کالای غیر مجاز وارداتی و یا ورود کالاها با تعرفه غیر واقعی و میزان ضرر و زیان جبران ناپذیر به منابع و تولیدات داخلی این کشور در چندین سال گذشته.

داستان توله شیرهای اجارهای باغ وحش تهران

چند ماه گذشته در خبرها خواندم که یک شیر بالغ در باغ و حش ارم 4 توله شیر سالم بدنیا آورده است , در فروردین ماه امسال وقتی برای دیدن آنان به باغ و حش رفتم با پیشنهاد شفاهی ولی عجیب یکی از مسوولان آنجا در خصوص اجاره و یا تملک این توله شیرها مواجه شدم. این شخص پس از دیدن شور وشعف زیاد من در خصوص این توله شیرها پیشنهاد کرد بطور قانونی و با مجوز سازمان محیط زیست و منابع طبیعی هر یک از این توله شیرها را به مبلغ 5/2 ملیون تومان از سن 3 ماهگی تا 6 سالگی اجاره کنم و در این مدت نیز بطور متوسط هر 2 روز یک بار 8 کیلو گوشت الاغ (هر الاغ 50 الی 60 هزار تومان) به آنان بدهم و پس از رسیدن به سن 6 سالگی و با افزایش خاق و خوی درندگی این حیوانات , انان را به باغ و حش برگردانم.

سخن ایشان برایم خیلی عجیب به نظر آمد با اینکه در گذشته در اخبار خوانده بودم که عده ای در شمال تهران (ولنجک) در حیاط باغشان حیوانات و حشی و گربه سانان بزرگ نگهداری می کنند ولی با این حال فکر اینکه عدهای جان این حیوانات را بازیچه لذت خود و دوستانشان قرار می دهند برایم بسیار ناگوار است.

جمعیت آبادگران و بستر سازی فساد مالی در گمرک بندر عباس

سعید دال عضو جمعیت آبادگران جوان, معاونت فنی گمرک بندر شهید رجایی بندر عباس متولد 1357 و شاگرد حاج داوود ا حمدی نژاد مدت یک سال است که به این سمت منصوب شده است.بندری که حدود 80 درصد صادرات و واردات کالای کشور از انجا صورت می گیرد. نامبرده قبلا کارشناس ساده گمرکی بوده که به این سمت رسیده است. ولیکن عملکرد وی در طی سال گذشته تعجب خیلی از وارد کنندگان را بدنبال داشته است بطوریکه اخذ نمونه کالا از بارهای وارداتی (لوازم خانگی و کولر و برقی و صوتی تصویری)جهت بررسی فنی توسط گمرک و عدم برگشت دادن کالای اخذ شده از این معاونت زبانزد همگان است . لازم به ذکر است از جمله کارهای عجیب ایشان در خواست تهیه کاسکو از یک وارد کننده کالا و نگهداری ان در منزل است.متاسفانه این تنها نمونه ای از سو مدیریت و فراهم سازی بستر فساد مالی و اداری برای اشخاص فاقد صلا حیت برای پستهای کلیدی در دولت دهم می باشد.لازم به ذکر است یکی از فعالیتهای سوال بر انگیز جمعیت ابادگران جوان در دولت نهم و دهم این است که با ثبت شرکتی بنام بنیاد بهزیست به نام کمک به مستمندان و مستضعفان کالاهای ضروری مردم را از بنادر جنوبی کشور وارد می کنند و با اعمال نفوذ و کاهش تعرفه قانونی این کالا ها سود های کلانی ناشی از فروش این کالاها بدست می آورد


۱۳۸۸ اسفند ۲۵, سه‌شنبه

احترام آلمان به لهستان توسط ویلی برانت

نمی دانم عکس بالا را دیده ای یا نه؟

برای من عکس هایی که از سیاستمداران گرفته می شوند هر چیز را که نشان دهند، زیبایی را بر نمی تابند. اما این عکس یکی از زیباترین شاهکارهای کم یاب سیاسی را ثبت کرده است. در این عکس ویلی برانت (Willy Brandt)، وزیر خارجه وقت آلمان، را نشان می دهد که در برابر مجسمه یادبود کشته شدگان لهستان در ورشو، زانو می زند. خوب است که بدانی لهستان در جنگ جهانی دوم، بالاترین آمار تلفات انسانی را در سطح جهانی داشت. بیش از هفت میلیون نفر با اشغال لهستان در 1939 توسط آلمان نازی جان خود را از دست دادند. و حالا فکرش را بکن که بعد از سه دهه از آن واقعه اسف بار تاریخی، آلمان وزیر خارجه اش، ویلی برانت ، را به ورشو فرستاده تا دست دوستی به سوی لهستان دراز کند. او قرار است در میدان مرکزی ورشو ، کنار مجسمه یادبود کشته شدگان جنگ جهانی دوم لهستان سخنرانی کند.7 دسامبر1970 . نفس ها در سینه حبس است و نه فقط لهستان، که دنیا چشم است و گوش تا ببیند و بشنود او چگونه از کشورش اعاده حیثیت خواهد کرد... و او کلمه ای حرف نزد. به جای رفتن ِ پشت تریبون، با قدم های شمرده و آرام به طرف مجسمه یادبود رفت و در برابر آن زانو زد... و دقایقی بعد، در برابر چشمان حیرت زده خبرنگاران و حاضران، در سکوتی سنگین جایگاه را ترک کرد...

ویلی برانت جایزه نوبل صلح 1971 را به خاطر این حرکت زیبا از آن خود کرد و مرد آن سال شد.

امروزه، یکی از میادین اصلی ِ ورشو به نام ویلی برانت است و نمای یادبودی از او، در حالیکه زانو زده است، در وسط این میدان به چشم می خورد...


۱۳۸۸ اسفند ۲۲, شنبه

فضای امنیتی و امنیت گم شده من (بدبال افزایش زورگیری و سرقت در ماه اخیر)

در حالیکه این روزهای پایانی سال, فضای امنیتی برای مقابله با حواشی چهار شنبه سوری تقویت شده است بطوریکه از ساعت 9 الی 12 هر شب شاهد حضور نیروی بسیج و لباس شخصی ها (همراه با ایجاد مانع و بازرسی ماشینها) در اکثر محلات پر تردد تهران هستیم , که این روزها میزان زورگیری ,سرقت و کیف قابی در سطح شهر تهران به شدت افزایش یافته است در ذیل نمونه هایی از اتفاقات ماه اخیر که از طریق دوستان و آشنایان روایت شده است به اختصار بیان میشود.

1.زمان 26/11/88 مکان بیرون بانک ملت ابتدای خیابان رشید تهرانپارس :سرقت 600 هزارتومان همراه با ضرب و شتم از یک پیرمرد توسط 3 موتور سوار در ساعت 11 صبح

2.زمان 14/12/88 مکان میدان جمهوری :تلاش دو موتور سوار مسلح به قمه برای سرقت پول و ماشین همراه با ضرب و شتم راننده که موفق به سرفت نشدند در ساعت 8 شب

3.زمان 19/12/88 مکان منزلی حوالی فلکه دوم تهرانپارس: سرقت 2 ملیون تراول چک از خانمی مسن توسط دو نفر ملبس به لباس نیروی انتظامی در ساعت 9 صبح

4.زمان 22/12/88 مکان میدان سپاه : اقدام به سرقت خودرو پژو توسط 3 سارق نقابدارهمراه با ضرب و شتم راننده در ساعت 5 بعد از ظهر

5.زمان 20/12/88 مکان بانک ملی شعبه میدان آزادگان کرج :سرقت مسلحانه از بانک

6.زمان 19/12/88 مکان کوچه گلچین روبروی بیمارستان بقیه الله: سرقت کیف عابر با استفاده از قمه و ضرب وشتم که منجر به بیهوشی عابر گردید


لازم به ذکر است بعضی از این زورگیریها بدلیل عدم امید داشتن افراد به یافتن مال خود به شکایت منجر نمیشود.

در پایان نکته قابل تامل , عدم توامایی مقابله با این گونه جرم و جنایت توسط نیروی انتظامی علی رغم گسترش و افزایش فضای امنیتی در جامعه میباشد

400 نفر ازپرسنل شرکت نیمه دولتی حفاری نفتکاو ژرف پس از 5 ماه موفق به دریافت درصدی از مطالبات حقوق خود شدند.

شرکت حفاری نفتکاو ژرف (تاسیس سال 1376)از شرکتهای زیر مجموعه سرمایه گزاری نفت بعنوان یکی از شرکتهای بزرگ در صنعت حفاری نفت وگاز کشور بدلیل عدم دریافت طلبهای خود از شرکتهای دولتی (اکتشاف نفت و شرکت ملی حفاری و شرکت نفت فلات قاره) با مشکل پرداخت حقوق ماهانه پرسنل مواجه است.این شرکت با داشتن 3 دکل حفاری خشکی 2000 و یک دکل H.D.D درحال کار و حدود 400 پرسنل اقماری و مهندسی و اداری به مدت 5 ماه موفق به پرداخت حقوق پرسنل خود (علی رغم شکایت 50 نفر از پرسنل خود به دادگاههای وزارت کار) نگردید .لازم به ذکر است این شرکت تنها با پرداخت مبالغی بعنوان علی الحساب توانسته کمی جبران مافات کند حال انکه پرسنل موجود بدلیل عدم وجود کار مناسب در صنعت حفاری کشور شرایط موجود رابه نوعی تحمل میکنند.

۱۳۸۸ اسفند ۱۸, سه‌شنبه

شرکت هیربدان (پیمانکار گرید یک پروژههای نیروگاهی و نفت وگاز) رو به زوال و قربانی سیاستهای اشتباه دولت نهم و دهم

شرکت خصوصی هیربدان(تاسیس سال 1379) بعنوان یکی از پیمانکاران موفق پروژههای نفتی داخل وخارج کشور در سالهای گذشته , بدلیل رکود جاری بر صنایع نفت و گاز و نیروگاهی کشور و انحصار گرایی بعضی شرکتهای تحت حمایت دولت و انجام مناقصات مبهم و نحوه انتخاب نامشخص پیمانکاران توسط کارفرمایان دولتی موفق به اخذ پروژه قابل ملاحظه ای در سال 1388 نگردید.

این شرکت با روند روبه رشد خود درسالهای 79 الی 84 موفق به مشارکت در پروژههای پالایشگاهی در کشور عمان ( باگردش مالی حدود 100 ملیون دلار درسال) و چندین پروژه بزرگ داخلی با رقم متوسط هر یک حدود 60 ملیون دلار گردید این شرکت در اوج فعالیت خود در سال 83و84 با 160 نفر پرسنل اداری و مهندسی و 100 نفر پرسنل افماری در داخل و خارج کشور در یک ساختمان 5 طبقه در خیابان شهید خدامی ونک مشغول به انجام پروژها بود .

این شرکت درحال حاضر با کاهش نیروی کار خود درسال اخیر به مجموع 120 نفر (در 3 طبقه از ساختمان موجود) با گردش مالی کمتر از 10 ملیون دلار بدلیل روبه اتمام بودن پروژههای اخذ شده در سالهای 83 و 84 و عدم توانایی در پرداخت صورت حسابهای پیمانکاران جز و عدم پرداخت طابهای خود ازطرف کارفرمایان دولتی (بدلیل پایان یافتن ردیف بودجه مصوب پروژههای داخلی دولت) مواجه میباشد .بطوریکه در پاییز امسال یکی از پیمانکاران عمرانی پروژه نیروگاهی پارس جنوبی جهت وصول صورت وضعیت خود در طبقه سوم این شرکت با ریختن بنزین بروی خود تهدید به خود سوزی نمود .

نکته قابل تامل اینکه در دو سال اخیر مدیران این شرکت با این تجربه گرانبها در انجام پروژههای نبروگاهی و نفت و گاز کشور جهت جلوگیری از زیان و ورشکستگی مالی با سیاستگذاری انقباضی مالی و کنترل نقدینگی سعی درحفظ شرکت دارند حال انکه میزان هدر رفت تخصص و تجربه و نیروی کار مفید فنی در این شرکتها بدلیل عدم وجود پروژه فعال قابل تامل می باشد.

در پایان اینکه مدیریت کلان دولتی در بخش سرمایه گذاری صنایع نفت و گاز ومیزان حمایت دولت از صنایع خصوصی نفت و گاز جای سوال و پرسش جدی دارد.

۱۳۸۸ اسفند ۱۷, دوشنبه

۱۳۸۸ اسفند ۱۱, سه‌شنبه

پرسنل و کارگران قراردادی نیروی انتظامی از حقوق اولیه قانون کار جمهوری اسلامی محرومند

نیروی انتظامی جمهوری اسلامی در چند سال اخیر بدنبال استخدام پرسنل قراردادی و شرکتی در بخش امور اداری و خدمات جانبی و ساختمانی و سایر خدمات وابسته به این نیرو, قوانین و حقوقی خارج از قانون کار جمهوری اسلامی به این افراد اعمال می کند. این پرسنل ابتدا با امضای یک قرارداد سفید بدون مبلغ که متناقض قانون کار است شروع به کار میکنند , در این نوع قرار داد بیمه بیکاری و خدمات درمانی و عیدی و پاداش پایان سال و سنوات وجود ندارد و تاسف بارتر اینکه جهت جلوگیری از شکایت افراد به وزارت کار هیچگونه قرارداد یا کپی آن و یا فیش حقوقی ماهانه به این افراد داده نمیشود و در صورت در خواست نیز گواهی اشتغال به کار نیز برایشان صادر نمیشود, و در صورت عدم رضایت افراد بالا دست از پرسنل زیر مجموعه, بدون اعلام قبلی اقدام به اخراج فرد مذکور می نماید.

لازم به ذکر است بخشنامه های داخلی نیروی انتظامی( که فراتر از قانون کار است ) پرسنل مرد را ملزم به پوشیدن لباس تیره و غیر مارک دار و عدم اصلاح صورت با تیغ و پرسنل زن را به پوشیدن چادر و مانتو و کفش و شلوار مشکی و عدم صحبت و خنده با صدای بلند در ساعات اداری و غیر اداری مینماید بطوریکه در صورت مشاهده افراد با ظاهری خارج از بخشنامه های این نیرو فرد مورد نظر توبیخ می گردد.

در پایان لازم به ذکر است طی این چند ماه اخیر موکدا طی بخشنامه جدید که به اطلاع عموم افراد زیر مجموعه اعلام گردیده است کلیه افراد را از هرگونه بحث سیاسی در ساعت اداری بر حذر داشته است .

حال باتوجه به بی کاری روز افزون در جامعه و نیاز افراد به درآمد شغلی جهت گذراندن ایام زندگی این گونه رفتارتحکم امیز نیروی انتظامی بعنوان حافظ امنیت و حقوق اجتماعی با پرسنل زیر مجموعه خود جای بسیار تعجب دارد.

۱۳۸۸ اسفند ۸, شنبه

خاویار خزر ,طلایی که با بی تدبیری دولت نهم و دهم در انبار شیلات در حال گندیدن است

خاویار به همراه فرش و زعفران یکی از مشخصه های ایران در سراسر دنیا به شمار می آید. خاویار ایران از دیرباز در سراسر دنیا بدلیل مرغوبیت و عرضه گسترده بعنوان یکی از کالاهای است که به نوعی معرف ایران می باشد. میزان صادرات این کالا در سالهای دور در حدود 200 الی 300 تن در سال بود اما در دهه های اخیر بدلیل صید بی رویه ماهی های خاویار در روسیه، آذربایجان و سایر کشورهای شمالی این گونه ماهی ها در معرض خطر انقراض قرار گرفتند. این امر باعث گردید که انجمن حمایت از آبزیان در حال انقراض در سازمان ملل جهت حراست از این میراث جهانی هر ساله میزان مجاز صید این نوع ماهی و میزان صادرات محصول خاویار کشورهای حاشیه خزر را اعلام دارد که این رقم از سال 75 به بعد مطابق با استانداردهای جهانی هر ساله کاهش یافته و سهمیه ایران از صادرات این محصول به 50 تن در سال 83 رسید.

در سال 84 بدنبال سیاستهای دولت نهم در استفاده از نیروهای جوان و بی تجربه و جایگزینی مدیرانی که کاملاً همسو و در خدمت این دولت باشند، مدیریت سازمان شیلات به یکی از اعضای ستاد انتخاباتی آقای احمدی نژاد سپرده شد و نیروهای باسابقه این سازمان بازخرید و یا به گونه ای کنار گذاشته شدند و تعدادی کارشناس بی تجربه جایگزین ایشان گردیدند. بدین ترتیب پشتیبانی فنی و علمی از صنعت خاویار کشور روزبروز تضعیف گردید بطوریکه در سال 87 عملاً ایران در جهت جلب و تآمین نظر انجمن حمایت از آبزیان در حال انقراض ناتوان ماند که این امر منجر شد که ایران طی یک سال و نیم گذشته مجوز صادرات این محصول را به اروپا و آمریکا از دست دهد.

لازم به ذکر است که از سال 84 تاکنون بدلیل عدم امکان صید علمی و شکست طرحهای تحقیقاتی و عدم حفاظت علمی از این ذخیره باارزش، میزان صادرات این محصول از 50 تن به 20 تن، 10 تن و در سال 87 به رقم تأسف برانگیز 5 تن رسید.و همزمان مجوز صادرات خاویار ایران از دریای خزر باطل گردید و تاکنون سازمان مادر تخصصی شیلات موفق به بازپس گرفتن این مجوز نگردیده است. این در حالیست که کشورهای روسیه و آذربایجان با در اختیار داشتن حق صادرات و نیز فراهم نمودن بازار داخلی برای این محصول هر ساله میزان برداشت خاویار خود را از دریای خزر افزایش داده و بدین ترتیب از سهم برداشت ایران می کاهند.

در ادامه خبری که بسیار باعث تأسف گردید اینست که امسال در فصل صید حدود 4 تن خاویار از دریای خزر حاصل گردید که بدلیل عدم امکان صادرات و نیز نبود تقاضا در بازار داخل بعلت قیمت بسیار بالای آن (بیش از 3 میلیون بابت هر کیلو) در انبار شیلات در حال فاسد شدن می باشد.

البته کشور اسپانیا در چند سال اخیر با انتقال چندین ماهی خاویاری از دریای خزر به سواحل مدیترانه و پرورش علمی و منطبق با استانداردهای جهانی توانسته است جای بازار صادراتی ایران را در اروپا تسخیر کند و همچنین کشور چین امسال برای اولین بار بدنبال استخدام کارشناسان خبره ایرانی (که توسط مدیریت دولت نهم بازخرید شده اند) و راه اندازی استخرهای پرورش ماهی خاویاری موفق به تولید و صادرات حدود 30 تن خاویار در سال 2009 گردید.

در پایان لازم به ذکر است که انتصاب مدیر روابط عمومی یکی از شرکتهای زیر مجموعه شیلات به ریاست شرکت مادر تخصصی با 3 سال سابقه قبلی مدیریت بعنوان متولی پرورش و صید خاویار ایران به مدت 5 سال ( بخاطر سابقه عضویت در ستاد انتخاباتی آقای احمدی نژاد در سال 1384 در استان مازندران)و کنار گذاشتن و بازخرید کارشناسان خبره و باتجربه و جایگزینی با کارشناسان جوان و بی تجربه در این امور(عموما با تخصص دامپروری و کشاورزی ) این صنعت را به این روز رسانده است .

آخرین خبر اینکه در هفته پیش پس از 5 سال مدیریت نادرست و بدنبال فاجعه بوجود آمده در صنعت خاویار کشور , مدیر مربوطه بر کنار و مدیر عامل سابق شرکت نیشکر هفت تپه (بدنبال ورشکست شدن صنعت نیشکر کشور ) بدون داشتن سابقه مدیریتی در صنعت شیلات توسط آقای علی آبادی (رییس جدید سازمان شیلات کشور ) به مدیریت شرکت مادر تخصصی کشور منصوب گردید.

حال باید در چند سال آینده شاهد عملکرد و اثر این تیم مدیریتی جدید که تجربه چندانی در صنعت شیلات و خاویار ندارد باشیم .