حتماً بارها شنیده اید که حضور زنان در این جنبش بسیار پررنگ و چشمگیر است. چه چیزی دختران این سرزمین را به خیابان ها کشاند تا در کنار مردان آغازگر جنبشی سبز باشند؟
بخشی از خواسته زنان و دختران این مرز همانی است که همه از آن سخن می گویند؛ اما در این مجال می خواهم در مورد آن بخشی سخن بگویم که برای بسیاری از همنسلان من تبدیل به یک رویا، یک آرزو، یک امید شده است، امیدی که بارها و بارها از زبان دوستانم، دختران پاک این مرز و بوم شنیده ام: می شود روزی شاهد آزادی بدون در نظر گرفتن جنسیت مان باشیم؟ آیا روزی خواهد رسید که ملاک برخوردها انسانیت مان باشد؟
ما، این نسل پر درد و پر آه، این نسل که تا سر برآورد با انبوهی از بایدها و نبایدهایی که زاده ی اعتقادات، توهمات و تخیلات انسان هایی که تصمیم می گیرند تا دیگران عمل کنند، روبه رو گردید و زیر بار کوهی از تناقضات در حیرتم که چگونه رشد کرد، امروز خواهان حقیقتیم خواهان آزادی هستیم خواهان فضایی آزاد که به دور از هرگونه فشار و تلقینی خود تصمیم بگیریم که آیا می خواهیم دیندار باشیم یا نباشیم، آیا می خواهیم حجاب داشته باشیم یا نداشته باشیم، خود تصمیم بگیریم که چه می خواهیم.
آری، روزی با اعتماد به باور "تو" با قلبی صادق و پاک نماز خواندم و حجاب گرفتم و روز دگر با شکستن همه باورهایم، همه اندیشه ها و اعمالم را متزلزل یافتم و اینک "می خواهم" سر برآورم، همانند "جوانه ای سبز" رشد کنم، باورهایم را در آزادی بسازم و سرزمینم را با "باورهای سبزم" آباد کنم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر